زندگانی زنده مانی گشته است

ساخت وبلاگ
(عشق تازه)ای عشق ِ تازه آمده در تار و پود منپر نور باد از تو سرای وجود منمن دلخوشم به نائره‌ای از حضور توبی آتش است گرچه درین عشق دود منبی ردّ پای زمزمه ی عاشقانه‌ایدر سیر قهقراست مجال صعود منیلدا شبی که خاطره‌ها با تو جانفزاستای کاش در محاق شود صبح زود منروزی که با نبود تو آغاز می‌شودیک طنز در نهایت تلخی‌ست بود مندر جمع عاشقان فدایی یکی کجاستتا با فراز خویش نخواهد فرود منغیر از دل شکسته و جز چشم اشکباردر دادگاه عشق نباشد شهود منبا سایه هم تو را نتوانم به راه دیداین است از نتایج طبع حسود من."عباس خوش عمل کاشانی" زندگانی زنده مانی گشته است...
ما را در سایت زندگانی زنده مانی گشته است دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kouchesaresher بازدید : 49 تاريخ : چهارشنبه 6 دی 1402 ساعت: 16:54

(نور ایمان)چون بوَد عقل ضعیف مردم دنیا به چشمهرچه می‌جویند در دنیا بود زیبا به چشمدر نگاه بی نیاز مردم درویش نیستبیشتر از برگ سبزی گنبد خضرا به چشمدیده ی دریادلان را حاجتی بر قطره نیستکز ازل چون قطره می‌بینند صد دریا به چشمعارفان حق ، ز اعجاز رسل مستغنی‌اندچونکه می‌بینند حق را در همه اشیا به چشمبر مجازی مسلکان درک حقیقت مشکل استخلق ظاهربین نفهمد هیچ چیز الا به چشمدیده ی بینا به شب محتاج شمع راه هستاز فروغ دل ندارد حاجتی ، اعما به چشمبا دلی بیدار کن شب زنده داری ای فقیه!یاری ار خواهی ز بیداری بده یارا به چشمچشم دل کز نور ایمان و حقیقت روشن استپرتوی بخشد چو خورشید جهان آرا به چشم(شمس قم) نور ولایت ، گر بتابد بر جهانمهر عالمتاب ماند چون شب یلدا به چشمشادروان سید علیرضا شمس قمی زندگانی زنده مانی گشته است...
ما را در سایت زندگانی زنده مانی گشته است دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kouchesaresher بازدید : 48 تاريخ : چهارشنبه 6 دی 1402 ساعت: 16:54

(وفات حضرت ام البنین)(لاله‌ عباسی)جز او بقیع ، زائر خلوت‌نشین نداشتدر کوچه‌باغ مرثیه‌ها خوشه‌چین نداشتنجوای غمگنانه‌ی این مادر صبورتأثیر، کمتر از نفس آتشین نداشتجز چشم او که چشمه‌ی احساس شد، کسییک آسمان ستاره به روی زمین نداشتبا آن‌که خفته بود به خون، باغ لاله‌اشاز شکوه کمترین اثری بر جبین نداشتبعد از به دل نشاندن داغ چهار سرودلبستگی به واژه‌ی ام‌البنین نداشت...می‌گفت ای دلاور نستوه! ای رشید!خورشید نیز صبر و رضا بیش از این نداشتعباس من! که لاله‌ی عباسی منیای کاش دل به داغ فراقت یقین نداشتای ساقی حرم که عطش تشنه‌ی تو بودساقی به جز تو سلسله‌ی «یا و سین» نداشتعباس من! شنیده‌ام افتاده‌ای از اسبتاب تحمل تو مگر صدر زین نداشت؟...والله، بعد زمزمه‌ی «اِن قطعتموا»چشم تو اعتنا به یسار و یمین نداشتتا موج نخل‌ها ز حضورت به هم نخورددریای غیرت این همه اوج و طنین نداشتتو، ماه من نه... ماه بنی‌هاشمی ولیپیشانی بلند تو این قدر چین نداشتوقتی حسین بر سرت آمد، که یک نظر...چشم تو تاب دیدن آن نازنین نداشت...محمدجواد غفورزاده (شفق) زندگانی زنده مانی گشته است...
ما را در سایت زندگانی زنده مانی گشته است دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kouchesaresher بازدید : 34 تاريخ : چهارشنبه 6 دی 1402 ساعت: 16:54